ستاره ای از شرق
ستاره ای از شرق
پاسخگویی به مسابقات اینترنتی در مشهدالرضا(ع)
نوشته شده در تاريخ جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط Admin |

سلام و خداقوت، اصولا حکما و فلاسفه در باب مبدا و منشاء فخرفروشي بشر نظريه هاي زيادي دارند که همگي گواه آن است که فخرفروشي در دهه ۶۰ خورشيدي و بين بچه هاي آن دوره رواج داشته، منتها برخلاف کمي قبل و کمي بعدش نوع فخرفروشي ها خيلي ساده و در عين حال شيرين بود. به طور مثال يک قايق حلبي که قرار بود به کمک جرقه کبريت روي آب راه برود اما در بيشتر مواقع در اولين فرصت مي رفت ته حوض! يک ابزار خوب براي فخرفروشي به بچه محل ها بود. اما فخرفروشي ما همانا و مقابله به مثل بچه همسايه همانا! زود مي رفت جاسوئيچي موزيکال برادرش را مي آورد و به رخ ما مي کشيد. ما هم که عمرا کم مي آورديم، آن موقع سگا، ميکرو و آتاري در بيشتر منازل پيدا مي شد اما فيلم آن نه! بنابراين زود مي رفتيم فيلم آتاري را مي آورديم و با اعتماد به نفس مي گفتيم: اندازه اين جا تا سر کوچه توش بازي داره! اما بشنويد از بچه همسايه که در چنين موقعيتي مي پرسيد: کمبات هم داره؟ اگر داشت که هيچي، اما اگر نداشت ما کم نمي آورديم و زود مي گفتيم کمبات که قديمي شده، الان فقط «کنترا» کيف مي ده! بچه همسايه هم ديگر رغبت نمي کرد که پرس و جو کند ببيند حالا اصلا اين بازي کنترا داخل فيلم سگا هست يا نه؟ اصلا وجود دارد يا نه؟ اما از انتقام غافل نمي شد، برگ برنده اش ليزري بود که يواشکي از اتاق پدرش کش رفته بود، البته ليزرها بيشتر در دهه ۷۰ روي بورس بود. آخرش هم که ديگر هيچي گير نمي آورديم مي رفتيم از داخل بسته بندي چيني هاي منزل پلاستيک حبابي مي آورديم و هي مي ترکانديم. حتي سکه هاي ۵۰ ريالي سفيدرنگي که بعد از ۵۰ ريالي هاي زرد آمده بود هم ابزار فخرفروشي ما بود. تازه اگر از پوست آدامس هايي که با آب دهان نقش و نگارهاي فلسفي روي سر و صورت ما ايجاد مي کردند بگذريم از کنار خودروي رنوي خان دايي، کفش چراغدار پسرعمو، جامدادي موزيکال برادر بزرگ تر، ليوان تاشوي خواهر يا مدادتراش ثابت و بزرگ خانواده که نمي شد گذشت.

یادش بخیر

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ستاره ای از شرق